خبرِ ، اسلام ستیزان ضد بشر و جنایتکار و ....
۱۴۰۴/۰۶/۲۱
ساواکی فراری پس از پنج دهه به دادگاه احضار شد
اسناد جدید نشان میدهد خانواده پرویز ثابتی رئیس ادارهٔ سوم ساواک، هنگام فرار از ایران، اموال بسیاری را با خود ربودهاند.
روزنامه گاردین در گزارشی براساس اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا نوشت: پرویز ثابتی هنگام فرار از ایران اموال بسیاری را خارج کرده است؛ به گفته یکی از منابع، این رقم بیش از ۲۰میلیون دلار بوده است. ثابتی با نام مستعار «پیتر» در آمریکا زندگی میکند.
همسایگان محله اعیاننشین «ویندرمیر» در فلوریدا او را با نام «پیتر» و همسرش را «نانسی» میشناسند؛ زوج بازنشسته که هر روز هنگام پیادهروی صبحگاهی به آنها سلام میکنند و اغلب میزبان دو دخترشان هستند.
اما پشت دیوارهای بلند عمارت ساحلی 3/6 میلیون دلاریشان، واقعیتی تاریک پنهان شده است: «پیتر» در واقع «پرویز ثابتی» است؛ فردی که گفته میشود رئیسپلیس مخفی و شکنجهگر ارشد حکومت پیش از انقلاب ایران، در دوران محمدرضا شاه بوده و اکنون با شکایتی ۲۲۵میلیون دلاری در فلوریدا روبهروست؛ شکایتی که به اتهام ارتکاب جنایت و شکنجه در زندانهای تهران و دیگر نقاط ایران مطرح شده است.
ماه گذشته، یک قاضی دادگاه منطقهای حکم داد که ثابتی ۸۹ساله (که از زمان گریختن از ایران در سال ۱۹۷۸ توانسته بود برای خود و خانوادهاش زندگی ناشناسی بسازد) باید در دادگاهی حاضر شود که سه شاکی خود را زندانیان سیاسی سابق معرفی کردهاند.
در اسناد دادگاه، شاکیان میگویند جزو هزاران نفری بودند که به عنوان مخالفان احتمالی شاه، توسط ساواک (دستگاه امنیتی بیرحم و مشهور به خشونت) دستگیر شده و تحت شکنجههایی قرار گرفتهاند که به دستور مستقیم ثابتی انجام میشده؛ ازجمله شوک الکتریکی، غرق کردن مصنوعی و کندن اجباری ناخنها. یکی از هولناکترین وسایل شکنجه، به گفته آنان، «آپولو» نام داشت؛ صندلی الکتریکی که الهامگرفته از برنامه فضائی اولیه آمریکا بود و کلاهی فلزی داشت که فریاد قربانی را چندین برابر به گوش خودش بازمیگرداند.
ثابتی تاکنون به اتهاماتی که در اسناد دادگاه مطرح شده، به طور علنی واکنش نشان نداده است، اما پیشتر منکر آن شده که ساواک زندانیان را شکنجه میکرده و مدعی بوده که «همیشه مخالف شکنجه» بوده است.
با وجود آنکه محل زندگی ثابتی در بیشتر طول ۴۵ سال گذشته ناشناخته مانده بود، جایگاه او در حکومت پهلوی و نقش منتسب به او به عنوان طراح و مجری سیاستهای سرکوبگرانه در مقام مدیر امنیت داخلی ساواک، پنهان نبود.
براساس یک تحلیل محرمانه سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا)، ثابتی به عنوان یکی از وفادارترین یاران شاه معرفی شده و «به طور گسترده به عنوان یکی از قدرتمندترین و هراسانگیزترین مردان رژیم شاه شناخته میشد... فردی که اختیار دستگیری، بازجویی و پیگرد مخالفان در سراسر کشور را داشت.»
برآوردها در مورد شمار قربانیان ساواک، از زمان تأسیس این سازمان در سال ۱۹۵۷ تا انحلال آن در ۱۹۷۹، متفاوت است. اما بنا بر گزارشها، هزاران نفر بازداشت و شکنجه شدند و دستکم چندصد نفر نیز جان باختند.
سه شاکی این پرونده، مردان ایرانی ساکن کالیفرنیا، با سنین ۶۸ تا ۸۵ سال، میگویند در تهران توسط ساواک ربوده، تحت ضربوشتم مجبور به اعترافات اجباری شده و سپس به حبس محکوم شدهاند. تلاش وکلای ثابتی برای مختومه کردن پرونده به دلیل مرور زمان، در تاریخ ۱۲ اوت، توسط قاضی منطقهای «گرگوری پرسنل» در حوزه مرکزی فلوریدا رد شد. احتمال دارد دادگاه اوایل سال آینده برگزار شود.
ثابتی و همسرش نسرین، ۷۵ ساله، شاید همچنان ناشناس میماندند اگر یکی از دخترانش به طور ناخواسته در توئیتی در فوریه ۲۰۲۳ تصویری از او در یک تجمع ضد حکومت اسلامی ایران در لسآنجلس منتشر نمیکرد.
گرچه این افشاگری احتمالاً ناخواسته بوده و مستقیم باعث شد وکلای شاکیان بتوانند جای او را بیابند و شکایت را مطرح کنند. تلاشهای روزنامه گاردین برای تماس با ثابتی، ازجمله ایمیل، تماس تلفنی به منزل او و ارسال پیام برای هر چهار وکیلش که در اسناد دادگاه ذکر شدهاند، بینتیجه بوده است.
براساس اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا که بعداً افشا شده، خانواده ثابتی توانستهاند مبلغ قابلتوجهی پول از ایران منتقل کنند. به گفته یکی از منابع، این رقم بیش از ۲۰میلیون دلار بوده است. آنها پس از ورود به آمریکا، نامهای کوچک خود را به شکل غربی «پیتر» و «نانسی» تغییر دادند.
با استفاده از همین اسامی، ثابتی شرکتی در زمینه توسعه املاک در مرکز فلوریدا راهاندازی کرد. نام ثابتی، همسرش و دو دخترش در فهرست مدیران چندین شرکت ثبتشده و هنوز فعال در پایگاه داده کسبوکار ایالت فلوریدا دیده میشود.
اسناد عمومی که گاردین به آنها دست یافته، نشان میدهد خانواده ثابتی دستکم مالک هشت ملک در شهرستان «اورنج» هستند؛ ازجمله عمارت پنجخوابه و ششحمامی در ویندرمیر که در اوت ۲۰۰۵ به قیمت 3/5 میلیون دلار خریداری شده است.
«سارا کولون»، وکیل شاکیان، از دستور قاضی پرسنل برای رد درخواست ثابتی جهت مختومه کردن پرونده و همچنین حفظ ناشناسی موکلانش استقبال کرد. شاکیان گفتهاند که از زمان ثبت شکایت، با تهدید به مرگ و ارعاب مواجه شدهاند. او گفت: «این تصمیمها نتیجهای مثبت برای بازماندگان شکنجه است که به دنبال پاسخگویی و عدالت هستند.»
وقتی عامل تورم 700 درصدی مسکن نگران طاعون میشود!
وزیر بیکفایت راه و شهرسازی در دولت یازدهم و دوازدهم مدعی شد دولت احمدینژاد طاعون بود.
عباس آخوندی گفته است: کشور با فاجعه (انتخابات) سال 84 گرفتار طاعون عجیبی شد. فاجعه ۸۴ سر هر ملتی میآمد آن ملت را نابود میکرد! این سال در واقع آغاز استحاله جمهوری اسلامی و از بین رفتن تمام نهادهای مدنی در ایران بود. تمام نهادهای مدنی و اقتصادی را متلاشی کرد. طاعون عجیبی بود. اصلاحات در برابر آن طاعون تا این لحظه مقاومت کرده و توانسه خودش را به تدریج بازسازی کند. کسی که میگفت من خودم قانونم. اصلا دولتی نبود که بتواند برود مذاکره و مسئلهای را حل کند تمام بنیان اقتصاد ایران را متلاشی کرد.
درباره این سخنان باید چند نکته را یادآور شد. نخست اینکه آخوندی در انتخابات سال 88 عضو مرکزیت ستاد موسوی بود، کسی که صراحتا پس از ناکامی در انتخابات گفت که قانون و سازوکارهای قانونی را قبول ندارد. موسوی و همراهانش در ستاد فتنه، در حالی مدعی تقلب در انتخابات(آن هم به میزان یازده میلیون رای) شدند که حتی خاتمی و تاجزاده اذعان میکردند ادعای تقلب واقعیت ندارد. آیا عضو ستاد آشوب علیه جمهوریت و اکثریت و قانون اساسی خجالت نمیکشد که بخواهد درباره قانون و قانونگرایی حرف بزند؟
ثانیا مذاکره دولت متبوع آخوندی در قالب برجام، پیش روی همه است که چگونه امتیازات نقد داد و وعده پوچ خرید و تحریمهای دو برابر شده و رشد منفی اقتصادی و تورم 45 درصدی را به ثبت رساند.
ثالثا کدام طاعون برای اقتصاد و مدیریت کشور، بدتر از مدیریت همین آقای آخوندی که هنرش در طول پنج سال وزارت، مزخرف خواندن مسکن مهر بود بیآنکه بتواند الگوی دیگری از ساخت و ساز مسکن ارائه کند؟ افتخار او به نساختن مسکن و مزخرف نامیدن مسکن مهر که دو میلیون خانوار را صاحب خانه کرد بود، موجب شد در دولت روحانی، تورم ۷۰۰ درصدی مسکن به خاطر منطق «نساخت»، به زندگی مردم تحمیل شود. در مقابل اگر با امکانات همان سال چرخ صنعت پیشران مسکن به حرکت درمیآمد، موجب اشتغال صدها هزار نفر و گردش چرخ 250 صنعت زیرمجموعه تولید مسکن میشد.
باید از او پرسید که اگر ادعای «مسکن اجتماعی» را مطرح کردید، چرا بعد از پنج سال وزارت، حتی یک واحد از آن را نساختید و تحویل ندادید؟ یا حتی یک ماکت از این ایده ارائه نکردید؟!
نکته چهارم درباره شخصیت توهماندیش عباس آخوندی است. به عنوان مثال او چند ماه قبل از حمله آمریکا و اسرائیل به ایران مدعی شده بود: «اخراج مایک والتز، مشاور امنیت ملی از سوی ترامپ، حذف تندروها در آمریکاست. خبری مبنی بر رفتن والتز از مشاوره ترامپ داده میشود. او نیز از سرسختترین مخالفان ایران است. بنابراین، همچنان دلیلی بر بدبینی وجود ندارد. تمام مولفهها برای مصالحه نهائی با ایران فراهم گشته. اراده طرفین بر توافق، مستحکمتر از آن است که به این آسانی فرو ریزد».
او همچنین مدعی شده بود: «ارسال نامه ترامپ به ایران، پنجرهای به سوی صلح است. تمام منازعههای بینالمللی نهایتاً روزی از طریق گفتوگو به پایان میرسند. باید دید آیا آن روز سرنوشتساز در حلوفصل جامع منازعه ۴۵ ساله ایران- آمریکا فرا رسیده است؟ ارزیابی من با توجه به فرآیند شکلگیری نظام نومرکانتالیستی در جهان و شخصیت ویژه ترامپ، این است که پاسخ به این پرسش میتواند مثبت باشد. ایران نامه ترامپ را نشان از اراده آمریکا برای حلوفصل جامع مسائل فیمابین همراه با بدبینی تاریخی و هوشیاری و احتیاط کامل تلقی میکند».
متحدان آمریکا بیاعتماد شدند ولی ما نباید مذاکره را متوقف کنیم(!)
یک سایت غربگرا میگوید: با حمله اسرائیل به قطر، تردید کشورهای عربی درباره تاثیرگذاری همپیمانی با آمریکا افزایش مییابد و اعتماد و تکیه کشورهای عربی به آمریکا تضعیف میشود اما نباید نتیجه گرفت مذاکره با آمریکا بد است بلکه باید هوشیاری را افزایش داد(!)
عصر ایران در تحلیل حمله رژیم صهیونیستی به قطر نوشت: این حمله، یک اتفاق استثنایی و نشانهای از عصر ترامپ است. حمله جنگندههای اسرائیل به رهبران حماس در دوحه پایتخت قطر، موفقیتآمیز نبود و آنها نجات یافتند اما حادثه، به خودی خود و فارغ از موفقیت یا عدم موفقیت، بهشدت اتفاق مهم و دارای تبعات بزرگ است. این نخستین حمله اسرائیل به قطر و یکی از کشورهای جنوب خلیج فارس است.
حمله اسرائیل، تاریخ سیاسی قطر را به قبل و بعد از آن تقسیم میکند. این اتفاق حتماً باعث تغییرات بزرگ و اساسی در قطر در همه سطوح از جمله پارادیمها خواهد شد. این حمله، یک شکست برای مقامات قطری بهشمار میآید چرا که اولاً نتوانستند آن را پیشبینی کنند. ثانیاً نتوانستند مانع از حمله شوند. ثالثاً نتوانستند با حمله مقابله کنند. این وضعیت بدترین گزینه ممکن برای قطر است.
حضور ارتش آمریکا در قطر مانع از حمله به این کشور نشد. قطر میزبان بزرگترین و مهمترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه (سنتکام) است. سنتکام یا فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا مسئولیت رهبری نظامیان آمریکایی در منطقه را برعهده دارد. هدف اصلی استقرار نظامی آمریکا در خاک قطر، جلوگیری از حمله خارجی به این کشور است اما محقق نشد. در حمله اسرائیل، ارتش آمریکا جلوگیری نکرد بلکه دولت آمریکا از قبل مطلع شد. این حمله حتماً با چراغسبز ترامپ صورت گرفت. توافق غیررسمی میان اسرائیل و قطر وجود داشت که اسرائیل در خاک قطر حملهای انجام ندهد. برهمین اساس قطر و اسرائیل روابط غیررسمی و رسمی دارند و رهبران حماس در قطر بودند. اسرائیل، این توافق را نقض کرد. حمله، همکاری و ارتباطات قطر- اسرائیل را تغییر میدهد. این حمله، عدم پایبندی تلآویو به تعهدات و چارچوبها را نشان داد، حتی با کشوری که همپیمان آمریکاست.
قطر و اسرائیل از حدود 30 سال قبل، روابط غیررسمی را شروع کردند. در جامجهانی فوتبال در قطر، مقامات دوحه با راهاندازی پرواز از اسرائیل به قطر برای حضور تماشاگران اسرائیلی موافقت کردند. بارها در پروندههای مختلف میان اسرائیل و دیگر کشورها و گروهها از جمله حزبالله و حماس و... میانجیگری کردند. ضمن اینکه استقرار دفتر حماس در قطر نه با هدف حمایت از این گروه بلکه با هماهنگی آمریکا و با هدف ایجاد زمینهای برای مذاکرات با اسرائیل انجام شد. اما اسرائیل به هیچکدام از این توافقات قبلی احترام نگذاشت و حمله نظامی به قطر را انجام داد.
قطر در حال میانجیگری و مذاکرات غیرمستقیم صلح میان اسرائیل و حماس بود که مورد حمله اسرائیل قرار گرفت. این رفتار خارج از چارچوب اسرائیل، ضربه دیگری به تصویر آسیبدیده اسرائیل در منطقه است. رفتارهای اسرائیل در چارچوب گروههای مسلح شورشی قابل تعریف است. پیام حمله این بود: اسرائیل حمله میکند حتی به کشوری که با تلآویو رابطه دارد.
«عصر ایران» که شیدای مذاکره به هر قیمت با آمریکاست، در ادامه مدعی شد: هیئت حماس در حال بررسی طرح صلح ترامپ بود که به آنها حمله شد. شبیه ایران که در حال مذاکره با آمریکا بود که با حملات اسرائیل روبهرو شد.
با این حال از این دو حادثه نمیتوان نتیجه گرفت مذاکره بد است یا نباید مذاکره کرد. سوءاستفاده از یک ابزار به معنی بد بودن آن ابزار نیست بلکه باید هوشیاری را افزایش داد(!)
حمله اسرائیل به قطر، به سود جبهه ایران و مخالفان و دشمنان اسرائیل و به ضرر جبهه حامیان عادیسازی روابط با اسرائیل است. تردید کشورهای عربی درباره تاثیرگذاری همپیمانی با آمریکا افزایش مییابد، به ویژه درباره تاثیر حضور ارتش آمریکا برای جلوگیری از حمله. این حمله، اعتماد و تکیه کشورهای عربی منطقه را به آمریکا تضعیف میکند. شاید برای اول بار، یک همپیمان آمریکا با چراغ سبز آمریکا به دیگر همپیمان آمریکا حمله میکند.
این حمله، کشورهای جنوب خلیج فارس را به محور روسیه و چین نزدیک میکند. حمله اسرائیل به قطر، تهدیدی علیه 6 کشور جنوب خلیج فارس (شورای همکاری) بهشمار میآید و رابطه اسرائیل با آنها را دستخوش تحول قرار میدهد.
اسرائیلهیوم: جاسوس ایران پس از بازداشت بازجوها را سرکار گذاشته است
تبعه اسرائیلی متهم به جاسوسی برای ایران، بازجویان خود را سرکار گذاشته است.
به گزارش روزنامه اسرائیلهیوم، پرونده یک شهروند اسرائیلی متهم به جاسوسی برای ایران که حتی روابط نزدیک با یکی از اسیران اسرائیلی در غزه داشته، بازجویان اسرائیلی را شوکه کرده است. بازجویان میگویند انگیزه او، برخلاف دیگر متهمان، نه مشکلات مالی و فشار خارجی، بلکه بیشتر «کنجکاوی و بیحوصلگی» بوده است.
اسرائیلهیوم نوشت: دورون بوخوبزه در بازجوییها گفته هدفش از تماس با عوامل ایرانی، همکاری اطلاعاتی نبوده بلکه «به دام انداختن» و «سرکار گذاشتن» آنها بوده است. او گفته تلاش کرده خود را به عنوان هدف اصلی معرفی کند تا دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی بر او تمرکز کند و در نتیجه دیگران که اطلاعات واقعی دارند، کمتر در معرض خطر قرار گیرند. اما مقامهای امنیتی اسرائیل این توضیح را قانعکننده نمیدانند. به گفته آنها، انتقال حتی دادههای به ظاهر عمومی نیز میتواند در کنار سایر اطلاعات، برای جمهوری اسلامی ارزشمند باشد.
اسرائیلهیوم به نقل از یک افسر تحقیقات نوشت: «از بوخوبزه پرسیدم آیا عضو نیروهای امنیتی است یا آموزش خنثیسازی ترور دیده است. چه کسی او را برای اذیت کردن یک سازمان اطلاعاتی ایرانی مأمور کرده است؟ معتقدم او از اعمالش آگاه بود زیرا فردی باهوش است.»
این افسر تحقیقات گفت بوخوبزه، اطلاعات حساسی از مرکز تحقیقات هستهای به ایرانیها ارسال کرد و بعد از چند ثانیه پاک کرد. به او گفتم: چطور چنین کاری کردی؟ و او پاسخ داد اطلاعات علنی بود. به او گفتم، اکنون آنها اطلاعاتشان را تصحیح کردهاند.»
به گفته این افسر تحقیقات، اطلاعات علنی تنها بخش کوچکی از جمعآوری اطلاعات است، و وقتی این اطلاعات برای ایران فرستاده شد، دقت اطلاعات مقامات حکومت ایران افزایش یافت.
این پرونده در حالی رسانهای شده که پلیس اسرائیل اعلام کرده تاکنون ۲۷ پرونده جاسوسی مرتبط با ایران را پیگیری کرده و در جریان آنها ۴۶ نفر بازداشت یا متهم شدهاند.
مقامهای امنیتی اسرائیل هشدار میدهند دهها یا حتی صدها سلول جاسوسی دیگر ممکن است همچنان در داخل اسرائیل فعال باشند.