روزی نامه های غرب گدای ... ۱۴۰۴/۰۲/۲۱
روزی نامه های غرب گدای ...
۱۴۰۴/۰۲/۲۱
هممیهن: مثل زلنسکی باشیم درباره نام خلیج فارس غیرتی نشویم(!)
روزنامه شیدای مذاکره به هر قیمت با ترامپ میگوید نباید از دولت ترامپ به خاطر تقلا برای تغییر نام خلیجفارس متنفر بشویم!
«هممیهن» در مقالهای سخیف و موهن و مبتذل با عنوان « تله نام جعلی/دفاع از هویت ملی نباید با نفرتپراکنی آمیخته شود» نوشت: در ایران خیلیها متعجباند که چرا ترامپ تصمیم گرفته به نام خلیج عربی در آمریکا رسمیت ببخشد، آن هم در شرایطی که مذاکراتی میان ایران و آمریکا در جریان است و ترامپ بارها از ایران به نیکی یاد کرده است. با این حال در ایران در مورد این که چه واکنشی باید نشان داده شود به نظر میآید اتفاق نظر وجود دارد و آن هم عبارت است از این که چون این مسئله مانند بسیاری از مسائل دیگر ناموسی است باید به شدیدترین شکل ممکن با آن برخورد شود؛ حتی ممکن است برخی در این شرایط به قطع مذاکرات و افزایش تنش بیندیشند.
از آنجا که طبق تجربه تاریخی شخصیت ملی ایرانی، احساسی و آرمانگراست، مطرح کردن بحث خلیج عربی میتواند تلههای احساسی پیش روی توسعه ایران را بگشاید. دانستن این که چرا ترامپ این کار را کرد برای ذهنیت ملی ایرانی ممکن است دشوار باشد. از نظر ایرانیانی که آرزو دارند «فروغ دیده حقباوران» باشند سیاست چیزی نیست جز جستوجوی حقیقت، در حالی که تقریباً در همه کشورهای توسعهیافته جهان سیاست چیزی نیست جز جستوجو برای منافع.
در واقع در حالی که ممکن است خیلی از ایرانیها از رفتار ترامپ متعجب باشند، خیلی از مردم جاهای دیگر هم از ایرانیها متعجباند که چرا انتظار دارند وقتی منافع آمریکا اقتضا کند، وقتی پولهای سعودی و سایر کشورهای ثروتمند عربی میتواند در آمریکا سرمایهگذاری شود، ترامپ باید به تاریخ وفادار باشد؟ مگر او تاریخدان است؟ یا این که یک روشنفکر و پژوهشگر است؟ ترامپ مثل هر سیاستمدار دیگر وکیل مردم کشور خود است و وظیفه دارد منافع موکلین خود را دنبال کند. پس ترامپ دشمنی ذاتی با ایران، مردم ایران، یا حتی جمهوری اسلامی ایران ندارد.
نویسنده میافزاید: «در پاسخ به سؤال چه باید کرد؟، در واقع باید کاری کرد که ایران هم مثل امارات و عربستان جذاب شود و منافع ملی این کشورها مستلزم خودداری از رنجش دولت و مردم ایران باشد و این فقط در مورد آمریکا و قدرتهای جهانی نیست، حتی کشورهای عربی هم باید احساس کنند مطرح کردن اسم خلیج عربی میتواند سرمایههای آنها در داخل ایران یا جاهای دیگر را به خطر بیندازد. وقتی منزوی باشیم، وقتی منافع دیگران با منافع ما گره نخورده باشد، آن دیگران دور هم مینشینند و بین هم توافق میکنند که به خلیجفارس بگویند خلیج عربی. پس از آن دیگر هیچ اهمیتی ندارد که ما بین خودمان چه میگوییم.
علاوهبر این شاید اصلاً مطرح شدن نام خلیج عربی در شرایط حاضر صرفاً یک اقدام نمادین نبوده و تلاشی باشد برای انزوای بیشتر ایران. در واقع برای آنهایی که مخالف عادی شدن سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران هستند دستاورد ملموس داشته باشد. در رأس آنها میتواند اسرائیل باشد که در هفتههای اخیر دچار شکست عشقی در رابطه خود با آمریکای ترامپ شد. به همین دلیل ممکن است مطرح کردن نام جعلی برای خلیجفارس تنها یک دغدغه نمادین ناسیونالیست عربی نبوده و یک تله بوده باشد.
درنتیجه، ضمن مخالفت منطقی با نام جعلی و حاکمیت امارات بر جزایر سهگانه، باید از نفرتپراکنی نسبت به آمریکا، عربستان، امارات، روسیه، چین، سایر کشورهای عربی، و سایر کشورهایی که ممکن است ادعاهای ما را نپذیرند خودداری کنیم تا ابتدا بتوانیم سرمایههای آنها را جذب کنیم تا بعد بتوانیم تهدید کنیم که مطرح کردن ادعاهای غیرمنطقی نمادین میتواند برای سرمایههای واقعی آنها خطرناک باشد. این موضوع در شرایط کنونی، در مورد آمریکا و بهویژه در مورد ترامپ اهمیت بیشتری دارد.
ترامپ یک بار زلنسکی را از کاخ سفید بیرون انداخت، اما رئیسجمهور اوکراین به خاطر منافع ملی کشورش بر خشم خود غلبه کرد و توانست ورق را به نفع خود برگرداند: او قرارداد مواد معدنی را با آمریکا امضا کرد تا کمکهای آمریکا در جنگ اوکراین مقابل روسیه قطع نشود. به نظر میرسد در سیاست خارجی، زلنسکی الگوی بهتری است تا شوونیستهای احساسی آرمانگرا».
درباره این یادداشت مبتذل گفتنی است که اولاً غیرت و حساسیت ملی، عین عقلانیت و عزت است و نه رفتاری احساسی یا شوونیستی. نویسنده در اینجا در واقع زیرآب اعتراض به خباثت دولت آمریکا را میزند. ثانیاً ادعای اینکه فلان دشمنی دشمنان «تله است»، به رویهای جاری در میان غربگرایان تبدیل شده و آنها واکنش و اقدام متقابل به شرارت دولتهای اوباما و بایدن و ترامپ و حتی رژیم منحوس اسرائیل را رد کرده و در واقع به دشمن این چک سفید امضا را دادهاند که خیالتان راحت! هر غلطی خواستید مرتکب بشوید و نگران واکنش ما نباشید!
ثالثاً این هم رذالت دیگری است که نویسنده پایمال کردن حقوق دیگر ملتها را توسعهیافتگی یک کشور وانمود میکند و حال آن که همین حالا متحدان آمریکا در اروپا و کانادا نسبت به یاغیگری و بیقانونیهای ترامپ ابراز انزجار میکنند.
رابعاً آیا ابراز نوکری سعودیها یا برخی مقامات اوکراینی موجب شد تا ترامپ از یاغیگری و هنجار شکنی نسبت به آنها دست بکشد و مثلاً عنوان گاو شیرده را به سعودیها اطلاق نکند یا زلنسکی آماده امضاب قرارداد واگذاری نیمی از معادن کشورش را تحقیر نکند؟!
خامساً کدام عقلانیت و کرامتی میگوید ناموس و عزت ملی خود را فعلاً حراج کنید تا آمریکا را فریب بدهید تا بعداً بتوانید به او در موارد مشابه اعتراض کنید؟!
سادساً این تعبیر که «زلنسکی به خاطر منافع ملی کشورش بر خشم خود غلبه کرد و توانست ورق را به نفع خود برگرداند: او قرارداد مواد معدنی را با آمریکا امضا کرد تا کمکهای آمریکا در جنگ مقابل روسیه قطع نشود»، از اساس دروغ است. به غارت دادن نیمی از معادن کمیاب کشور خود کجایش منفعت ملی است؟ بماند که به اذعان تحلیلگران آمریکایی مانند مرشایمر، جنگ اوکراین، شیطنت آمریکا برای گرفتار کردن روسیه ولو به قیمت ویرانی اوکراین بود.
یادآور میشود سردبیر هممیهن، شهریور ۱۳۹۹ با اشاره به تحقیر رئیسجمهور صربستان از سوی ترامپ، در نشریه صدا نوشته بود: «از نگاه منتقدان، عکسی که ترامپ از مذاکرهکننده میپسندد، این است: همچون برّهای در مذبح و بردهای در مسلخ. آيا اقداماتي از این جنس را بايد مايه شرمساري دانست؟ فرض كنيم سياستمدار صرب همچون متهمي در اتاق بازجويي و حتي يك برده در مقابل همتاي آمريكايي نشسته؛ اگر منافع چنين اقتضايي كند، بايد این اقدام را تمسخر كرد،يا عقلانيتي سياسي خواند؟»!
حق غنیسازی حداکثری ایران و بحث انحرافی 3/67 درصد
مانور یکی در میان مقامات آمریکایی مبنی بر پذیرش یا رد پایینترین حد غنیسازی در ایران، عملیات فریب برای انحراف مسیر مذاکرات است.
برخلاف فضاسازی و قاببندی طرف آمریکایی، اختلاف در مذاکرات بر سر غنیسازی 3/67 درصدی نیست. در این فضاسازی رندانه، توقف غنیسازی بیش از این میزان قطعی تلقی، و چنین وانمود میشود که موضوع مذاکره، امکان یا عدم امکان کف غنیسازی است!
اما واقعیت، چیز دیگری است. اولاً معاهده NPT حق بالاترین میزان غنیسازی را به اعضا از جمله ایران داده و صرفاً ساخت سلاح هستهای را ممنوع کرده است. ثانیاً ایران قبلا در دولت اول اوباما، خباثت حریف را برای چندمین بار تجربه کرده که چگونه وعده توافق بر سر تأمین سوخت ۲۰ درصد رآکتور تهران را دادند، اما در ادامه، بر سر راه خرید آن از کشور ثالث کارشکنی کردند.
آمریکا همان دوره، نیاز ۹۵۰ هزار بیمار به رادیو دارو را که باید در رآکتور تهران تولید میشد، گروگان گرفت و ثابت کرد که ایران نمیتواند تأمین نیازهای خود را به خارج از کشور یا وعدههای دشمن موکول کند.
آمریکاییها همچنین میگویند ایران به جای برنامه هستهای بومی، رآکتور تولید برق و سوخت آن را از طریق کشورهای دیگر تأمین کند. این موضوع هم به خاطر بدعهدی طرفهای آلمانی و فرانسوی، تبدیل به درس عبرت شده است. همان گونه که زیمنس آلمان، تعهد ساخت نیروگاه بوشهر را زیر پا گذاشت، شرکت یوردویف فرانسه نیز حاضر نشده سهم اورانیوم غنی شده به ایران را بدهد و حال آن که از اوایل دهه ۱۹۷۰، ده درصد از سهام و تولیدات غنیسازی یورودیف از سوی ایران خریداری شده است.
بنابراین، هیچ توجیهی ندارد که ایران بخواهد از حق غنیسازی ۶۰ یا ۲۰ درصد عقبنشینی کند و به چانهزنی درباره امکان یا تعطیلی درباره غنیسازی 3/67 درصد بپردازد. این در حالی است که مقامات آمریکایی نه ثبات گفتاری دارند و نه سخنی از لغو مؤثر تحریمها به میان آمده است.
نکته مهم دیگری که هرگز نباید فراموش شود، طلبکاری ایران در برجام (مستند به قطعنامه 2231 شورای امنیت) و قانونشکنی و قرار گرفتن ترامپ در جایگاه متهم است. در این شرایط تیم مذاکرهکننده ایرانی نباید اجازه دهد طرف متهم و مجرم روند چند سال گذشته، فن بدل بزند و در جایگاه شاکی بنشیند.
سرانجام اینکه تا آمریکا تعهد و تضمین معتبری درباره لغو مؤثر و پایدار تحریمها ارائه نکرده، مطلقاً نباید وارد چند و چون محدودسازی برنامه غنیسازی شد.
چند بار دیگر میخواهید خود را درباره آمریکا و اسرائیل گول بزنید؟!
روزنامه وابسته به رئیس شورای اطلاعرسانی دولت ادعا کرد برای جلب نظر ترامپ باید از پاسخ به تهدیدهای نظامی صرفنظر کرد!
اعتماد در یادداشتی پر مغالطه نوشت: هرچند بايد خبر برگزاری دور چهارم مذاکرات را به فال نيك گرفت و اميدوار بود كه گامهايي مثبت را شاهد باشیم، با اين حال شاهد تحولاتي هستيم كه نميتوان تأثير اين آنها بر مذاكرات را ناديده گرفت. استيو ويتكاف مذاكرهكننده ارشد آمریکا در اظهاراتي دور از انتظار گفته است: «ما معتقديم كه آنها نميتوانند غنيسازي داشته باشند، آنها نميتوانند سانتريفيوژ داشته باشند، آنها نميتوانند چيزي داشته باشند كه به آنها امكان ساخت سلاح را بدهد». اين اظهارات كه بسيار نزديك به ايده نتانياهو است، تا دور دوم مذاكرات مطرح نبود، هرچند عليالظاهر يكي از دلايل اصلي تعويق مذاكرات بود. رصد تحركات و اظهارات خشمگينانه نتانياهو نمايانگر تاثير رژيم صهيونيستي و لابي نيرومند آن در آمریکا بر روند اظهارات مقامات واشنگتن كار چندان دشواري نيست. بر كسي پوشيده نيست كه غير از ترامپ و تعداد اندكي از اطرافيان او (از جمله ويتكاف) تقريباً چيدمان اصلي كابينه آمریکا مخالف ايران، برنامه صلحآميز هستهاي كشورمان و كاملاً حامي اسرائيل هستند. اين اظهارات پس از فشارهاي سنگين لابيهاي اسرائيل به ويتكاف و متهم كردن او به باج دادن به ايران و جلسه طولاني اخير مقامات امنيتي اسرائيل با آمریکا بيان شده كه در جاي خود قابل تأمل است.
راهكارهاي عبور از اين شرايط و بازگرداندن مذاكرات به مسيري مرضيالطرفين در چنين فضايي چگونه امكانپذير است؟
اولين و ضروريترين اقدام در مسير مذاكرات جاري اقدامات عملي در جهت كاهش حضور، نفوذ و تاثيرگذاري اسرائيل بر ترامپ است. تهديد شليك هزاران موشك، نتيجهاي جز به كرسي نشستن حرف نتانياهو در واشنگتن، هزينه، تخريب مذاكرات و افزايش مطالبات طرف مقابل و درنهايت مشكلتراشي براي كشور چيز ديگري نيست. به زبان عاميانه «دو صد گفته چون نيم كردار نيست». اگر ضرورتي بر تهديد و شليك بود، ميتوان و بايد آن را در زمان مقتضي اعلام و عملياتي كرد.
ترامپ تنها تصميمگيرنده سياستهاي آمریکا درقبال ايران و مذاكرات هستهاي است. هر ابتكاري در جهت خروجي مثبت مذاكرات بايد از طريق تاثيرگذاري بر اين شخص صورت گيرد. پيشنهاد نگارنده بر ارتباط مستقيم با ترامپ است. ميپرسيد چگونه؟ و با چه تضميني؟در پاسخ به مسئله تضمين بايد گفت در دنياي سياست صحبت از «تضمين» حرف عبثي است. سياست تابع شرايط و منتج از توازن قدرت است، اما در مورد «چگونگي» آن راهكارهاي متعددي را ميتوان متصور شد. اولين گام عبور از روش نامتعارف «گفتوگوي غيرمستقيم» است كه ايران بر آن اصرار دارد.
ترامپ بهشدت نيازمند توافق با ايران است. «معامله با ايران» ميتواند به بزرگترين دستاورد سياسي ترامپ تبديل شود.حسب اطلاع نه ايران و نه آمریکا، تمايلي به احياي توافق برجام ندارند. در عين حال بايد توجه داشت كه نبايد برجام بهطور كلي از روند مذاكرات كنار گذاشته شود. تكميلكننده برجام و آنچه كه ترامپ را راضي ميكند توافقي جامع با ايران است.
ايران نيازمند ابتكاراتي است كه هم شيطنتهاي نتانياهو را خنثي كند و هم مطابق با روانشناسي ترامپ، حس جاهطلبيهاي ترامپ را ارضا كند. تيم سياستگذار كشور بايد ابتكاراتي جديد و خلاق در جهت آچمز كردن طرف مقابل را روي ميز بگذارد. اعلام آمادگي مذاكره با ترامپ در صورتي كه آمریکا عزم جدي براي «توافق جامع و لغو كليه تحريمهاي اوليه و ثانويه در مقابل تضمين فعاليت صلحآميز هستهاي بر اساس NPT و عاديسازي روابط» داشته باشد، بمبي است كه تلآويو را به لرزه در خواهد آورد».
یادداشت روزنامه متبوع آقای حضرتی در حالی است که مقامات یاوهگوی آمریکایی و صهیونیستی تقریباً هر هفته ایران را تهدید به اقدام نظامی میکنند و از این جهت، عجیب و مشکوک است که روزنامه اعتماد میگوید نباید به تهدیدهای نظامی پاسخ داد (و در واقع دشمن را گستاخ کرد)!
دوم اینکه نویسنده اعتماد دچار سرگیجه تحلیلی است و نمیداند که بالاخره باید حساب دولت ترامپ و صهیونیستها را از هم جدا بکند یا اعتراف نماید که آنها همسو و هم هدف هستند.
نکته سوم؛ اگر تضمین خواستن عبث است پس چگونه بزککنندگان توافق به هر قیمت در ماجرای برجام، با دست و دلبازی تمام ادعا کردند امضای کری تضمین است و حتی قبل از فرا رسیدن رور شروع اجرای برجام، تمام امتیازات را واگذار کرده و پس از آن به مدت سه سال به گدایی از طرف کلاهبردار آمریکایی و اروپایی پرداختند، در حالی که در همین روزنامه اعتماد و نظایر آن ادعا میکردند تحریمها رفته و دیگر بر نخواهد گشت.
همین جماعت حالا چگونه رویشان میشود که بگویند بیخیال برجام، و یک توافق دیگر با ترامپ ببندیم و خسارتهای خود را هم مطالبه نکنیم و به سیاق خود فریبانه سال 1394 مجدداً دنبال شکاف انداختن میان اسرائیل و آمریکا باشیم؟! این طیف اگر مزدور و مأمور اسرائیل و آمریکا نباشند، در خوشبیانهترین احتمال، بازیچه آنها هستند و در تله دشمن گرفتار شدهاند و البته از این وضعیت، ناراحت هم نیستند!
نکته چهارم اینکه دیدار و مذاکره مستقیم ظریف با جان کری وزیر خارجه آمریکا هیچ تأثیری بر تغییر رویکرد طرف آمریکایی نداشت و صرفنظر از کلاهبرداریهای برجامی دولت اوباما، جان کری اخیراً طی مقالهای متوهمانه مدعی شد ایران در گوشه رینگ است و ترامپ باید به ایران ضربه بزند!
تاریخ خبر: ۱٤۰٤/۰۲/۲۲، ۰۶:۳۵:۳۳ بازدیدها: 96